جدول جو
جدول جو

معنی طالب علوی - جستجوی لغت در جدول جو

طالب علوی
(لِ)
ابن علی ابهری علوی حسینی. شیخ منتجب الدین قمی در فهرست خود گوید وی فقیه صالح واعظ بود و نزد شیخ جلیل محیی الدین بن الحسین بن المظفر الحمدانی حدیث آموخت، صاحب امل الاّمل در حق او گوید: عالم و فاضل محقق و عابد و مردی صالح و ادیب و شاعر بوده. او راست: رسائل و مراثی الحسین علیه السلام. دیوانی نیز دارد، و از معاصرین است. (روضات ص 335)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طلب علی
تصویر طلب علی
(پسرانه)
خواسته شده از (علی)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عالم علوی
تصویر عالم علوی
عالم امر، مقابل عالم سفلی، عالمی که در آن مادّه وجود ندارد
آسمان
فرهنگ فارسی عمید
(لِ بِ عِ)
دانشجوئی. فراگیری علوم. طلبگی: شیخ ما (ابوسعید) گفت که ما بوقت طالب علمی به سرخس بودیم. (اسرارالتوحید ص 16)
لغت نامه دهخدا
(هَِ رِ عَ لَ)
معروف به میرزا طاهر علوی. درتذکرۀ نصرآبادی شرح حال وی بدینسان آمده است: جوان قابل صالحی است. در تحصیل سعی کرد. شعرش این است:
امشبم چون شیشۀ می دل ز تنهائی پر است
همچو ساغر همدمی کو تا دلی خالی کنم.
(تذکرۀ نصرآبادی ص 374)
لغت نامه دهخدا
(لَ مِ عِ / عُ)
آسمان و عالم بالا. (ناظم الاطباء). مقابل عالم سفلی است و مراد افلاک و اجرام فلکی و سماویات بطور مطلق است. (از شرح حکمه الاشراق صص 278- 276)
لغت نامه دهخدا
(لِ بِ عِ)
دانشجو. جویای دانش. خواستار علم:
کبک چون طالب علم است و در این نیست شکی
مسئله خواند تا بگذرد از شب سیکی.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
تصویری از عالم علوی
تصویر عالم علوی
جهان برین جهان بالا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طالب علم
تصویر طالب علم
خواستار علم، طلبه، دانشجو
فرهنگ لغت هوشیار
دانشجویی، دانشجو
دیکشنری اردو به فارسی
دانشجو، دانش آموز
دیکشنری اردو به فارسی